یهو وفتی که میرم پیشش بر میگرده با لحن نسبتا عصبانی میگه نیک تو معلوم هست کجایی؟

دختر آشنای قدیم هم می گوید ولش کن این همینه.به طنز میگه ناپدید شدن از صفات بارز نیک ئه.

نمی شود گفت همش عمدی ست اما نمی شود هم گفت که غیر عمدی است.یک روز خودت را پیدا می کنی و میبینی دلت نمی خواهد در هیچ قابی بگنجی.حالا اختیار دار مسخره ات بکند یا حرف های بی ربط بزنی.پایان حس نگنجیدن هم میشود یکی کردن چهار جهت شهر.یا سینما رفتن های پشت هم.یا تمام نکردن همه کارهایی که داری یا ناتمام گذاشتن مکالمه ها...

اما خیالی نیست دوستان ببخشند و بدانند که تا اطلاع ثانوی ناپدید شدن از صفات بارز است نیک را